هله نومید نباشی

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

امکانات وب

هَلِه، نومید نباشی که تو را یار برانَد

گرت امروز براند، نه که فردات بخواند؟

در اگر بر تو ببندد، مرو و صبر کن آن‌جا

ز پس صبر، تو را او به سرِ صدر نشاند

و اگر بر تو ببندد همه ره‌ها و گذرها

رهِ پنهان بنماید که کس آن راه نداند

نه که قصّاب، به خنجر، چو سرِ میش بِبُرَّد

نَهِلد کُشتۀ خود را، کُشد، آن‌گاه کشاند

چو دَمِ میش نمانَد، ز دَمِ خود کندش پُر

تو ببینی دَمِ یزدان به کجاهات رساند

به مَثَل گفتم این را، و اگرنه کَرَمِ او

نکُشد هیچ‌کسی را و ز کُشتن برهاند

همگی مُلکِ سلیمان به یکی مور ببخشد

بدهد هر دو جهان را و دلی را نرماند

دلِ من گِردِ جهان گشت و نیابید مثالش

به که ماند؟ به که ماند؟ به که ماند؟ به که ماند؟

هله، خاموش؛ که بی گفت، از این می، همگان را

بچشاند، بچشاند، بچشاند، بچشاند

نویسنده: حمزه نامدار تاریخ: جمعه نهم دی ۱۴۰۱ / 18:48

شاعران ایران زمین...
ما را در سایت شاعران ایران زمین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hmzhnamdar76 بازدید : 88 تاريخ : پنجشنبه 22 دی 1401 ساعت: 14:05